شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بقـيـع! بـاز كن آغـوش روح پـرور را كه در بَـرت بِكِـشی ميهـمـان آخــر را بقيع! غسل زيارت كن و ضـريح بساز كه بـوسـهها بـزنی پيـكـری مطهـر را بقـيع! اين تـنِ رنجـور زادۀ زهـراست بگـيــر در بـغـل آرام، يـاس پـرپـر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است غـمی كه كـاسۀ خـون كرد ديـدۀ تر را بميرد آنكه به اين شأن و جاه زهرش داد كه آتشی زد و سـوزاند پای تا سـر را شرار زهر شبی را به خـاطـرش آورد كه ديد شـعـلـۀ بـر چـار چـوبـۀ در را ميـان دود درِ خـانـه بــا لــگــد وا شــد كه باز زنده كند روضههای مـادر را چه ضربهای كه سر و روی ميخ را خون كرد شكست شيـشـۀ عـمـر عزيز حـيدر را بقـيع! روضۀ شيـخ الائمّه سنگين است ولی بـيـا كه بگـويـم از اين فـراتـر را چه گــويم از شب و پــای برهـنـۀ آقا؟ كه زنده كرد عزای سـه ساله دختر را گمـان نكـن كه تمـام است مقتلالصّادق بـقـيـع! گـوش بـده حـرفـهـای آخـر را به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت خـدا رسـانـد پيِ يـارياش پـيـمـبـر را همين رسول خـدا ديد شمـر ملعــون را كه بُـرد زير گلـوی حسيـن خـنجـر را |